روزى در يكى از مراسم حجّ كه هشام فرزند عبدالملك حضور داشت و طواف خانه با ازدحام عجيبى روبرو بود، هشام چندين بار خواست حجر اسود را استلام كند. اما موج جمعيّت به او مجال نداد و هشام به ناچار گوشهاى نشست و به تماشا پرداخت. ناگهان چشمش به مردى لاغر اندام، خوش سيما و نورانى افتاد كه آهسته آهسته به سوى «حجرالاسود» گام برمىدارد و همه مردم به او احترام مىكنند و بىاختيار عقب مىروند كه او حجر را استلام كند، مردم شام كه دور فرزند عبدالملك بودند از او پرسيدند اين مرد كيست؟ هشام در حالى كه او را به خوبى مىشناخت از معرّفى امام خوددارى كرد و به دروغ گفت: نمىشناسم.
در اين هنگام شاعرى به نام «فرزدق» كه از حرّيت و آزادى خاصّى برخوردار بود، بىدرنگ اشعارى چند سرود و امام سجّاد(ع) را به خوبى معرّفى كرد، بخشى از ابيات آتشين فرزدق چنين است:
هَذا الّذي تَعرِفُ البَطْحاءُ وَ طْأتَهُ/ وَ البَيْتُ يعْرِفُهُ وَ الحِلُّ وَ الحَرَمُ
هذا ابنُ خَيرِ عِبادِ الله كُلّهِمُ/ هذا التّقيّ النّقيّ الطّاهِرُ العَلَمُ
هذا ابنُ فاطمَةٍ، إنْ كُنْتَ جاهِلَهُ/ بِجَدّهِ أنْبِيَاءُ الله قَدْ خُتِمُ
يَكادُ يُمْسِكُهُ عِرْفانَ رَاحَتِهِ/ رُكْنُ الحَطِيمِ إذا ما جَاءَ يَستَلِمُ[7]
«اين كسى است كه خاك بطحاء جاى پاى او را مىشناسد و كعبه و حرم و خارج آن به خوبى با او آشنايند.»
«اين فرزند بهترين بندگان خدا است. او است پرهيزگار و پيراسته و پاك و شناخته شده.»
«اگر او را نمىشناسى، او فرزند فاطمه دخت پيامبر گرامى است پيامبرى كه باب نبوّت به وسيله او براى هميشه ختم شده است.»
«نزديك است كه «حجرالاسود»، هنگامى كه او آن را استلام كند، ديگر آن دست آشنا را رها نسازد»
اشعار فرزدق آن چنان مؤثّر افتاد كه هشام را خشمگين كرد، فوراً دستور توقيف او صادر شد و امام پس از آگاهى از تعهد او، از وى دلجويى كرد.
تا اين جا از آيات و شيوه كار پيامبر روشن گشت كه حجّ در حالى كه يك عمل عبادى است، ابعاد سياسى بارزى دارد كه خود رسول گرامى گاهى بدان عينيّت مىبخشيد و در احاديث و كلمات پيامبر نيز به اين ابعاد اشاره شده است كه برخى را مىآوريم:
از رسول گرامى سخنانى به اين ترتيب در كتاب «التاج الجامع للاصول» جلد ٢، صفحه ٩٩-٩٨ نقل شده است:
١ - بهترين جهاد حجّى است كه پذيرفته و قبول شده باشد[8].
٢ - حجّ و عمره مفرده، جهاد همگانى است و در آن، زن و مرد و ناتوان و توانا شركت مىكنند[9].
٣ - آيا براى زنان جهادى است؟ بله براى زنان جهادى است كه در آن جنگ مطرح نيست و آن شركت در مراسم حجّ است[10].
۴ - گروه برگزيده نزد خدا سه طايفهاند: مجاهد، زائر خانه خدا براى حجّ و زائر خانه خدا براى عمره[11].
در اين احاديث «حجّ»، جهاد همگانى و يا جهاد زن معرّفى شده است و در حديث آخر، جهاد كننده با زائر خانه خدا به عنوان گروه برگزيده معرّفى شدهاند كه خدا آنها را دعوت كرده است.
اگر در اين روايت، حجّ، جهاد خوانده شده است، بايد ميان اين دو، نوعى نشانه و همرنگى وجود داشته باشد تا بتوان نام «جهاد» را بر «حجّ» اطلاق كرد و يكى از علل نام گذارى حجّ به جهاد اين است كه:
حجّ بسان جهاد است در آثار و اهداف، و اين فريضه الهى در عين عبادت، تلاش خاصّى در موضع معيّنى است و نقشههاى جهاد عملى و وسائل ارتباط و نحوه همكارى مسلمانان با يكديگر در همين مراسم طرح ريزى مىشود.
اجتماع عظيم و با شكوهى در مسجد الحرام، گرد خانه خدا پديد آمده بود، مسلمانان و مشركان و دوست و دشمن در كنار هم قرار داشتند و هالهاى از عظمت اسلام و بزرگوارى پيامبر، محوطه مسجد را فرا گرفته بود.
در اين هنگام پيامبر گرامى داد سخن داد و سيماى واقعى دعوت خود را كه تقريباً بيست سال از آغاز آن مىگذشت، براى مردم ترسيم كرد. فرازهايى از آن گفتار تاريخى را در ذيل مطالعه مىكنيم:
الف: اى مردم، خداوند در پرتو اسلام افتخارات دوران جاهليّت و مباهات به وسيله انساب را از ميان شما برداشت، همگى از آدم به وجود آمدهايد و او نيز از گِل آفريده شده است. بهترين مردم كسى است كه از گناه و نافرمانى چشم بپوشد[12].
ب: مردم! عرب بودن جزء ذات شما نيست، بلكه آن تنها زبانى گويا است و هر كس در انجام وظيفه خود كوتاهى كند، افتخارات پدرى او را به جايى نمىرساند و كمبود كار او را جبران نمىكند[13].
ج: همه مردم در روزگار گذشته و حال، مانند دندانههاى شانه مساوى و برابرند، و عرب بر عجم و سرخ بر سياه برترى ندارند. ملاك فضيلت تقوا و پرهيزگارى است.[14]
د: من تمام دعاوى مربوط به جان و مال و همه افتخارات موهوم دوران گذشته را زير پاى خود نهاده، و تمام آنها را بىاساس اعلام مىنمايم[15].
ه : مسلمان برادر مسلمان است و همه مسلمانان برادر يكديگرند و در برابر اجانب حكم يك دست را دارند. خون هر يك با ديگرى برابراست. كوچكترين آنها از طرف مسلمانان مىتواند تعهّد نمايد[16].
و: پس از اين آيين عقبگرد نكنيد كه برخى بعض ديگر را گمراه كرده و مالك يكديگر بشويد[17].
ز: خونها و اموال شما براى شما حرام است و محترم؛ مانند احترام امروز و اين ماه و اين بلد[18].
ح: خونهايى كه در جاهليّت ريخته شده است، همگى بدون اثر اعلام مىشود و نخستين خونى را كه زير پاى مىنهم خون ربيعه فرزند حارث است[19].
ط: هر مسلمانى برادر مسلمان ديگر است و مسلمانان برادرند چيزى از مال او بر ديگرى حلال نمىشود مگر اين كه با طيب خاطر آن را ببخشد[20].
ى: سه چيز است كه قلب مرد مؤمن بر آن خيانت نمىكند.
١ - اخلاص عمل براى خدا.
٢ - خيرخواهى به پيشوايان حقّ.
٣ - ملازمت به اجتماع مؤمنان[21].
1- «قيام» در آیه 97 سوره مائده «جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ وَ ...» به چه معناست و معناى اين آيه چیست؟
2- موارد قطعنامه اعلام بيزارى از مشركان، که موسم حج سال نهم هجری توسط حضرت علی (ع) قرائت شد، را بیان کنید.
3- يكى از علل نام گذارى حجّ به جهاد چیست؟
4- در احاديث رسول گرامى (ص) که در كتاب «التاج الجامع للاصول» بیان شده است، «حجّ» به چه صورت معرّفى شده است؟
[1] مائده: ٩٧
[2] نساء: ۵
[3] تفسير طبرى، ج ٧، ص ۴٩.
[4] المنار، ج ٧، ص ١١٩.
[5] توبه: ٣ – ١.
[6] تفسير طبرى، ج ١٠، ص ۴٧؛ سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۵۴۵.
[7] الأغانى، ۵ ج ٢١، ص ٣٧۶ و ٣٧٧؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ١۶٩ و قصيده ياد شده فرزدق در بسيارى از كتابهاى تاريخى و ادبى آمده است. شك و ترديد در صحّت اين اشعار، نوعى مخالفت با اخبار متواتر است.
[8] افْضَلُ الْجَهادِ حَجٌّ مَبْرُورٌ.
[9] جِهادُ الْكَبِير وَ الصَّغير وَ الضَّعيف وَ الْمَرأَةِ، وَ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ.
[10] نَعَم عَلَيْهِم جَهادٌ لا قِتالَ فِيهِ، الحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ.
[11] وَفْدُ اللّهِ ثَلاثَةَ: الغازى وَ الحاجُّ وَ المُعْتَمِرُ.
[12] أیُّها النّاسُ إنَّ اللَّهَ قد أَذْهَبَ عَنکُم نَخْوَةَ الجاهلیَّةِ و تَفاخُرَها بِآبائِها اَلَا إنَّکُمْ مِنْ آدَمَ وآدَمُ مِنْ طِینٍ اَلَا إنَّ خَیرَ عباد اللَّهِ عبد إتَّقاهُ.
[13] أَلا اِنَّ الْعَرَبیَّةَ لَیسَت بِأبٍ والدٍ وَلکِنَّها لِسانٌ ناطِقٌ فَمَن قَصَّرَ عَمَلُهُ لَمْ یَبلُغْ بِه حَسَبُهُ.
[14] إنَّ النَّاسَ مِنْ لَدُن آدَمَ إلَی یَومِنا هَذا مِثْلُ اَسْنانِ المُشْطِ لا فَضْلَ لِلْعَرَبیّ عَلَی الْعَجَمِیِّ وَ لا لِلأَحْمَرِ عَلیَ اْلأَسْوَدِ اِلّا بِالّتَقوَی.
[15] اَلا إنَّ کُلَّ مَالٍ وَ مَأْثُرَةٍ وَ دَمٍ فی الْجاهِلّیةِ تَحْتَ قَدَمَیَّ هاتَیْنِ.
[16] الْمُسْلِمُ أَخُ الْمُسْلِمُ وَ الْمُسْلِمُونَ اخْوَةٌ، وَ هُمْ یدٌ واحدةٌ عَلی مَنْ سِواهُمْ، تَتَکافَؤُ دِمائُهُمْ یَسْعی بِذِمَّتِهِمْ أدْناهُمْ.
[17] لا تَرْجِعُوا بَعْدی کُفّاراً مُضِلّین یَمْلِکُ بعضُکُمْ رِقابَ بعْضٍ.
[18] إنَّ دِمائَکُمْ وَ أمْوالَکُمْ عَلَیْکُمْ حَرامٌ کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هذا فی شَهرِکُمْ هذا، فی بِلَدِکُم هذا.
[19] وَ دماءُ الْجاهِلیةِ مَوْضُوعٌ وَأوّلُ دَمٍ اضَعُهُ دَمُ رَبِیعهِ بْنِ حارِث.
[20] إنَّ کُلَّ مُسْلِمٍ أَخُ الْمُسْلِمِ وَ إنَّ الْمُسْلِمِینَ اخْوَةٌ، فَلا یَحِلُّ لإمْرِی ءٍ مِنْ أخِیهِ الّا ما اعْطاهُ، عَنْ طِیبِ نَفْسِهِ مِنْهُ.
[21] ثَلاثٌ لا یَغُلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ امْرِیءٍ مُسْلمٍ؛ اخْلاصُ الْعَمَل للَّهِ و النَّصِیحَهُ لأَئِمَّهِ الْحَقِّ وَ اللُّزُومُ لِجَماعَةِ الْمُؤْمِنِینَ. مدارک ما در نقل این فرازها: روضة الکافی، ص 246 «سیره ابن هشام» ج 2، ص 412، المنار واقدی، ج 2، ص 8826 و غیره.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی