کد مطلب: ۳۰۳۵
تعداد بازدید: ۸۶۷
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۳
آیین وهابیت| ۳۹
حجّ در حالى كه يك عمل عبادى است، ابعاد سياسى بارزى دارد كه خود رسول گرامى گاهى بدان عينيّت مى‌بخشيد و در احاديث و كلمات پيامبر نيز به اين ابعاد اشاره شده است...

فصل ١٩: ابعاد سیاسی و اجتماعی حج | ۲

 

٢ - كعبه قوام زندگى است

قرآن مجيد كعبه و بيت حرام را با جمله‌ی «قِياماً لِلنّاسِ» توصيف مى‌كند آنجا كه مى‌فرمايد:
«جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ ذلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[1].» 
«خداوند كعبه را قوام (حيات) مردم قرار داده و همچنين ماه حرام و قرباني‌هاى بى‌نشان و با نشان را. اين احكام به خاطر آن است كه بدانيد خداوند به آنچه كه در آسمان‌ها و زمين است، و به همه چيز دانا است.»
كلمه قيام كه در اين آيه آمده، در آيه ديگرى نيز آمده است، آنجا كه مى‌فرمايد:
«وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِياماً[2].» 
«هرگز اموال خود را كه ‌خداوند وسيله ‌قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان نسپاريد.»
«قيام» در اينجا به معناى «قوام» است و در حقيقت مرادف با الفاظ «عماد» و «سناد» مى‌باشد و معناى آيه اين است كه: «مراسم حجّ و زيارت كعبه و حضور در كنار خانه‌ی خدا، قوام زندگى دنيوى و اخروى جامعه اسلامى است.»
اجتماع در موسم، نه تنها حيات معنوى مسلمانان را تأمين مى‌كند بلكه مايه تأمين همه نوع عنصرى است كه در حيات فردى و اجتماعى ما دخالت دارد، دقّت در معناى آيه ما را به يك معناى وسيع رهبرى مى‌كند و آن اين ‌كه آنچه با مصالح مسلمين در ارتباط است و قوام حيات و كيان آنها به شمار مى‌رود در اين مراسم تأمين مى‌شود، آيا با چنين اطلاق و گسترده‌گويى، جا دارد كه ما آن را فقط و فقط در مصالح مربوط به عبادت و پرستش خلاصه كنيم؟
چه مصلحتى بالاتر از يك عمل سياسى كه به مسلمانان در برابر استعمار و استثمار تشكل و وحدت و سپس مقاومت و ايستادگى بخشد و آنان را در صف واحدى قرار دهد كه همگى در برابر دشمن جبهه واحدى تشكيل دهند.
قرآن به اولياى سفيهان اجازه نمى‌دهد كه اموال خود را، كه مايه قوام زندگى آنها است، به سفيهان بسپارند و مى‌فرمايد:
«اموال خود را كه وسيله قوام زندگى شما است به دست سفيهان نسپاريد.»
آيا با توجّه به مضمون اين آيه، صحيح است موسم حجّ در اختيار كسانى قرار گيرد كه آن را نمى‌شناسد و از نقش آن در حيات پوياى مسلمين به كلّى غافلند؟
براى اين كه خواننده گرامى از نظر مفسّران، كه همگى بر محور واحدى دور مى‌زنند، آگاه شود، برخى از تصريحات آنان را پيرامون جمله‌ی «قِياماً لِلنّاسِ» مى‌آوريم:
طبرى مى‌گويد: خداوند كعبه و بيت الحرام را براى مردم قوام (زندگى) قرار داده ‌است.
آنگاه اضافه مى‌كند:
«وَ جَعَلَها مَعالِمَ لِدینِهِمْ وَ مَصالِحَ أُمُورِهمْ»
«كعبه را محلّ نشانه‌هاى آيين مردم و پايگاه مصالح امور آنها قرار داده ‌است[3].» 
مؤلّف «المنار» در تفسير آيه ياد شده چنين مى‌نويسد:
«خداوند كعبه را قوام كارهاى دينى مردم قرار داده؛ به گونه‌اى كه تهذيب‌گر اخلاق آنان و پرورش‌دهنده نفوس‌شان است، آن هم از طريق فريضه حجّ كه بزرگ‌ترين ركن دين ماست و آن عبادتى است معنوى كه ابعاد اقتصادى و اجتماعى را در بردارد.»
آنگاه اضافه مى‌كند:
اين «جعل» در آيه «جَعَلَ اللّهُ ...» اعمّ از جعل تكوينى و تشريعى است كه تضمين‌گر همه نوع مصالح دينى و دنيوى مردم است[4]. 
 

٣ - اعلام بيزارى در موسم حجّ


شما اگر در عموميّت جمله‌هاى «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» و يا «قِياماً لِلنّاسِ» شكّ و ترديد كنيد، هرگز نمى‌توانيد در عمل نماينده پيامبر گرامى در موسم حجّ، كه صد در صد يك عمل سياسى بوده، ترديدى به خود راه دهيد.
زيرا پيامبر گرامى در سال نهم هجرت على(ع) را مأمور كرد قطعنامه‌اى را كه متضمّن اعلام بيزارى از مشركان بود در موسم حجّ قرائت نمايد و اين زمانى بود كه شانزده آيه از آغاز سوره برائت بر قلب پيامبر گرامى نازل شد كه آغاز آنها عبارت است از:
«بَراءَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ. فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَ أَنَّ اللّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النّاسِ يَوْمَ الْحجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِيمٍ[5]» 
«اعلام بيزارى است از جانب خدا و رسول او به آن گروه از مشركان كه با آنها پيمان بسته‌ايد (به آنان برسانيد كه) مى‌توانيد در روى زمين چهار ماه آزادانه گردش كنيد و بدانيد كه شما خدا را عاجز نخواهيد كرد و خدا كافران را خوار خواهد نمود. اين اعلامى است از جانب خدا و رسول او به مردم در روز حجّ اكبر كه خدا و رسول او از مشركان بيزار است. اگر توبه كرديد براى شما نكوست و اگر روى برگردانيد، بدانيد كه شما خدا را عاجز نخواهيد كرد و گروه كافر را به عذاب دردناك بشارت ده»
اميرمؤمنان پس از قرائت اين آيات، قطعنامه‌اى را كه متضمّن موادّ چهارگانه بود، به اين شرح ايراد كرد و گفت: هان اى مشركان:
  1. بت‌پرستان حقّ ندارند وارد خانه خدا شوند.
  2. طواف با بدن برهنه ممنوع است.
  3. بعد از اين، هيچ بت‌پرستى در مراسم حجّ شركت نخواهد كرد.
  4. كسانى كه با پيامبر پيمان عدم تعرّض بسته‌اند و از اوّل به پيمان خود وفادار بوده‌اند، پيمان آنان محترم است و تا انقضاى وقت پيمان، جان و مال‌شان محترم مى‌باشد، ولى به مشركانى كه با مسلمانان پيمانى ندارند و يا عملاً پيمان‌شكنى كرده‌اند، از اين تاريخ (دهم ذى حجّه) چهار ماه مهلت داده ‌مى‌شود كه تكليف خود را با حكومت اسلامى روشن سازند، يا بايد به گروه موحّدان و يكتاپرستان بپيوندند و هر نوع مظاهر شرك و دوگانه‌پرستى را در هم بكوبند و يا آماده جنگ و نبرد گردند[6]. 
    چه عملى سياسى‌تر از اين، كه در بحبوحه فريضه حجّ آن هم در حالى كه مشركان و مسلمانان سرگرم طواف و يا مشغول رمى جمره بودند، ناگهان على روى نقطه بلندى قرار مى‌گيرد و به لغو بخشى از پيمان‌ها مبادرت مى‌ورزد و به مشركان شبه جزيره چهار ماه مهلت مى‌دهد كه يا شرك را ترك گويند و به صفوف موحّدان بپيوندند و يا آماده جنگ و نبرد شوند.

 

۴ – قصيده‌ی سياسى فرزدق در مسجدالحرام


روزى در يكى از مراسم حجّ كه هشام فرزند عبدالملك حضور داشت و طواف خانه با ازدحام عجيبى روبرو بود، هشام چندين بار خواست حجر اسود را استلام كند. اما موج جمعيّت به او مجال نداد و هشام به ناچار گوشه‌اى نشست و به تماشا پرداخت. ناگهان چشمش به مردى لاغر اندام، خوش سيما و نورانى افتاد كه آهسته آهسته به سوى «حجرالاسود» گام برمى‌دارد و همه مردم به او احترام مى‌كنند و بى‌اختيار عقب مى‌روند كه او حجر را استلام كند، مردم شام كه دور فرزند عبدالملك بودند از او پرسيدند اين مرد كيست؟ هشام در حالى كه او را به خوبى مى‌شناخت از معرّفى امام خوددارى كرد و به دروغ گفت: نمى‌شناسم.
در اين هنگام شاعرى به نام «فرزدق» كه از حرّيت و آزادى خاصّى برخوردار بود، بى‌درنگ اشعارى چند سرود و امام سجّاد(ع) را به خوبى معرّفى كرد، بخشى از ابيات آتشين فرزدق چنين است:
هَذا الّذي تَعرِفُ البَطْحاءُ وَ طْأتَهُ/ وَ البَيْتُ يعْرِفُهُ وَ الحِلُّ وَ الحَرَمُ
هذا ابنُ خَيرِ عِبادِ الله كُلّهِمُ/ هذا التّقيّ النّقيّ الطّاهِرُ العَلَمُ
هذا ابنُ فاطمَةٍ، إنْ كُنْتَ جاهِلَهُ/ بِجَدّهِ أنْبِيَاءُ الله قَدْ خُتِمُ
يَكادُ يُمْسِكُهُ عِرْفانَ رَاحَتِهِ/ رُكْنُ الحَطِيمِ إذا ما جَاءَ يَستَلِمُ[7]
«اين كسى است كه خاك بطحاء جاى پاى او را مى‌شناسد و كعبه و حرم و خارج آن به خوبى با او آشنايند.»
«اين فرزند بهترين بندگان خدا است. او است پرهيزگار و پيراسته و پاك و شناخته شده.»
«اگر او را نمى‌شناسى، او فرزند فاطمه دخت پيامبر گرامى است پيامبرى كه باب نبوّت به وسيله او براى هميشه ختم شده است.»
«نزديك است كه «حجرالاسود»، هنگامى كه او آن را استلام كند، ديگر آن دست آشنا را رها نسازد»
اشعار فرزدق آن چنان مؤثّر افتاد كه هشام را خشمگين كرد، فوراً دستور توقيف او صادر شد و امام پس از آگاهى از تعهد او، از وى دلجويى كرد.
 

۵ - ابعاد اجتماعى و سياسى حجّ در احاديث اسلامى


تا اين جا از آيات و شيوه كار پيامبر روشن گشت كه حجّ در حالى كه يك عمل عبادى است، ابعاد سياسى بارزى دارد كه خود رسول گرامى گاهى بدان عينيّت مى‌بخشيد و در احاديث و كلمات پيامبر نيز به اين ابعاد اشاره شده است كه برخى را مى‌آوريم:
از رسول گرامى سخنانى به اين ترتيب در كتاب «التاج الجامع للاصول» جلد ٢، صفحه ٩٩-٩٨ نقل شده است:
١ - بهترين جهاد حجّى است كه پذيرفته و قبول شده باشد[8].
٢ - حجّ و عمره مفرده، جهاد همگانى است و در آن، زن و مرد و ناتوان و توانا شركت مى‌كنند[9].
٣ - آيا براى زنان جهادى است؟ بله براى زنان جهادى است كه در آن جنگ مطرح نيست و آن شركت در مراسم حجّ است[10]. 
۴ - گروه برگزيده نزد خدا سه طايفه‌اند: مجاهد، زائر خانه خدا براى حجّ و زائر خانه خدا براى عمره[11]. 
در اين احاديث «حجّ»، جهاد همگانى و يا جهاد زن معرّفى شده است و در حديث آخر، جهاد كننده با زائر خانه خدا به عنوان گروه برگزيده معرّفى شده‌اند كه خدا آنها را دعوت كرده است.
اگر در اين روايت، حجّ، جهاد خوانده شده است، بايد ميان اين دو، نوعى نشانه و همرنگى وجود داشته باشد تا بتوان نام «جهاد» را بر «حجّ» اطلاق كرد و يكى از علل نام گذارى حجّ به جهاد اين است كه:
حجّ بسان جهاد است در آثار و اهداف، و اين فريضه الهى در عين عبادت، تلاش خاصّى در موضع معيّنى است و نقشه‌هاى جهاد عملى و وسائل ارتباط و نحوه همكارى مسلمانان با يكديگر در همين مراسم طرح ريزى مى‌شود.
 

۶ - سخنان سياسى پيامبر در مراسم حجّ


اجتماع عظيم و با شكوهى در مسجد الحرام، گرد خانه خدا پديد آمده بود، مسلمانان و مشركان و دوست و دشمن در كنار هم قرار داشتند و هاله‌اى از عظمت اسلام و بزرگوارى پيامبر، محوطه مسجد را فرا گرفته بود.
در اين هنگام پيامبر گرامى داد سخن داد و سيماى واقعى دعوت خود را كه تقريباً بيست سال از آغاز آن مى‌گذشت، براى مردم ترسيم كرد. فرازهايى از آن گفتار تاريخى را در ذيل مطالعه مى‌كنيم:
الف: اى مردم، خداوند در پرتو اسلام افتخارات دوران جاهليّت و مباهات به وسيله انساب را از ميان شما برداشت، همگى از آدم به وجود آمده‌ايد و او نيز از گِل آفريده شده است. بهترين مردم كسى است كه از گناه و نافرمانى چشم بپوشد[12]. 
ب: مردم! عرب بودن جزء ذات شما نيست، بلكه آن تنها زبانى گويا است و هر كس در انجام وظيفه خود كوتاهى كند، افتخارات پدرى او را به جايى نمى‌رساند و كمبود كار او را جبران نمى‌كند[13]. 
ج: همه مردم در روزگار گذشته و حال، مانند دندانه‌هاى شانه مساوى و برابرند، و عرب بر عجم و سرخ بر سياه برترى ندارند. ملاك فضيلت تقوا و پرهيزگارى است.[14]
د: من تمام دعاوى مربوط به جان و مال و همه افتخارات موهوم دوران گذشته را زير پاى خود نهاده، و تمام آنها را بى‌اساس اعلام مى‌نمايم[15]. 
ه‍ : مسلمان برادر مسلمان است و همه مسلمانان برادر يكديگرند و در برابر اجانب حكم يك دست را دارند. خون هر يك با ديگرى برابراست. كوچك‌ترين آنها از طرف مسلمانان مى‌تواند تعهّد نمايد[16]. 
و: پس از اين آيين عقب‌گرد نكنيد كه برخى بعض ديگر را گمراه كرده و مالك يكديگر بشويد[17]. 
ز: خون‌ها و اموال شما براى شما حرام است و محترم؛ مانند احترام امروز و اين ماه و اين بلد[18]. 
ح: خون‌هايى كه در جاهليّت ريخته شده است، همگى بدون اثر اعلام مى‌شود و نخستين خونى را كه زير پاى مى‌نهم خون ربيعه فرزند حارث است[19]. 
ط: هر مسلمانى برادر مسلمان ديگر است و مسلمانان برادرند چيزى از مال او بر ديگرى حلال نمى‌شود مگر اين كه با طيب خاطر آن را ببخشد[20]. 
ى: سه چيز است كه قلب مرد مؤمن بر آن خيانت نمى‌كند.
١ - اخلاص عمل براى خدا.
٢ - خيرخواهى به پيشوايان حقّ.
٣ - ملازمت به اجتماع مؤمنان[21]. 
 

خودآزمایی


1- «قيام» در آیه 97 سوره مائده «جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ وَ ...» به چه معناست و معناى اين آيه چیست؟
2- موارد قطعنامه‌ اعلام بيزارى از مشركان، که موسم حج سال نهم هجری توسط حضرت علی (ع) قرائت شد، را بیان کنید.
3- يكى از علل نام گذارى حجّ به جهاد چیست؟
4- در احاديث رسول گرامى (ص) که در كتاب «التاج الجامع للاصول» بیان شده است، «حجّ» به چه صورت معرّفى شده است؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1] مائده: ٩٧

[2] نساء: ۵

[3] تفسير طبرى، ج ٧، ص ۴٩.

[4] المنار، ج ٧، ص ١١٩.

[5] توبه: ٣ – ١.

[6] تفسير طبرى، ج ١٠، ص ۴٧؛ سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۵۴۵.

[7] الأغانى، ۵ ج ٢١، ص ٣٧۶ و ٣٧٧؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ١۶٩ و قصيده ياد شده فرزدق در بسيارى از كتاب‌هاى تاريخى و ادبى آمده است. شك و ترديد در صحّت اين اشعار، نوعى مخالفت با اخبار متواتر است.

[8] افْضَلُ الْجَهادِ حَجٌّ مَبْرُورٌ.

[9] جِهادُ الْكَبِير وَ الصَّغير وَ الضَّعيف وَ الْمَرأَةِ، وَ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ.

[10] نَعَم عَلَيْهِم جَهادٌ لا قِتالَ فِيهِ، الحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ.

[11] وَفْدُ اللّهِ ثَلاثَةَ: الغازى وَ الحاجُّ وَ المُعْتَمِرُ.

[12] أیُّها النّاسُ إنَّ اللَّهَ قد أَذْهَبَ عَنکُم نَخْوَةَ الجاهلیَّةِ و تَفاخُرَها بِآبائِها اَلَا إنَّکُمْ مِنْ آدَمَ وآدَمُ مِنْ طِینٍ اَلَا إنَّ خَیرَ عباد اللَّهِ عبد إتَّقاهُ.

[13] أَلا اِنَّ الْعَرَبیَّةَ لَیسَت بِأبٍ والدٍ وَلکِنَّها لِسانٌ ناطِقٌ فَمَن قَصَّرَ عَمَلُهُ لَمْ یَبلُغْ بِه حَسَبُهُ.

[14] إنَّ النَّاسَ مِنْ لَدُن آدَمَ إلَی یَومِنا هَذا مِثْلُ اَسْنانِ المُشْطِ لا فَضْلَ لِلْعَرَبیّ عَلَی الْعَجَمِیِّ وَ لا لِلأَحْمَرِ عَلیَ اْلأَسْوَدِ اِلّا بِالّتَقوَی.

[15] اَلا إنَّ کُلَّ مَالٍ وَ مَأْثُرَةٍ وَ دَمٍ فی الْجاهِلّیةِ تَحْتَ قَدَمَیَّ هاتَیْنِ.

[16] الْمُسْلِمُ أَخُ الْمُسْلِمُ وَ الْمُسْلِمُونَ اخْوَةٌ، وَ هُمْ یدٌ واحدةٌ عَلی مَنْ سِواهُمْ، تَتَکافَؤُ دِمائُهُمْ یَسْعی بِذِمَّتِهِمْ أدْناهُمْ.

[17] لا تَرْجِعُوا بَعْدی کُفّاراً مُضِلّین یَمْلِکُ بعضُکُمْ رِقابَ بعْضٍ.

[18] إنَّ دِمائَکُمْ وَ أمْوالَکُمْ عَلَیْکُمْ حَرامٌ کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هذا فی شَهرِکُمْ هذا، فی بِلَدِکُم هذا.

[19] وَ دماءُ الْجاهِلیةِ مَوْضُوعٌ وَأوّلُ دَمٍ اضَعُهُ دَمُ رَبِیعهِ بْنِ حارِث.

[20] إنَّ کُلَّ مُسْلِمٍ أَخُ الْمُسْلِمِ وَ إنَّ الْمُسْلِمِینَ اخْوَةٌ، فَلا یَحِلُّ لإمْرِی ءٍ مِنْ أخِیهِ الّا ما اعْطاهُ، عَنْ طِیبِ نَفْسِهِ مِنْهُ.

[21] ثَلاثٌ لا یَغُلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ امْرِیءٍ مُسْلمٍ؛ اخْلاصُ الْعَمَل للَّهِ و النَّصِیحَهُ لأَئِمَّهِ الْحَقِّ وَ اللُّزُومُ لِجَماعَةِ الْمُؤْمِنِینَ. مدارک ما در نقل این فرازها: روضة الکافی، ص 246 «سیره ابن هشام» ج 2، ص 412، المنار واقدی، ج 2، ص 8826 و غیره.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: